دلدرد، سردرد، معده درد و هزار و یک درد دیگری که گاه و بیگاه سراغتان میآید و با هیچ دارویی خوب نمیشود، تنها یک زنگ خطر است. این دردها میگوید ذهنتان آرام نیست و روانتان از مشکلی رنج میبرد.
افراد چطور میتوانند تفاوت میان بیماریهای جسمی و روانتنی را در خود تشخیص دهند؟
سابقه خانوادگی اولین انگیزهای است که میتواند افراد را وادار به بررسی بیشتر کند. اگر فرد در خانوادهای است که سابقه ابتلا به اضطراب، افسردگی و دیگر بیماریهای روانی را دارد، باید نسبت به بررسی نشانههای بیماری در خودش حساستر باشد. گاهی هم فرد به دنبال یک اتفاق استرسزا، علائم عصبیای را از خود بروز میدهد و حتی با فروکش کردن دلایل اضطراب هم، نشانههای فیزیکیای در بدنش بروز پیدا میکند؛ نشانههایی از قبیل تنگی نفس، اضطراب مزمن، سردرد و ناراحتیهای گوارشی که با تجربه اضطراب شروع میشود و مدتی بعد از محو شدن تنشها از بین میرود، میتواند نسبت به این موضوع به فرد هشدار دهد.
درمان این بیماریها چقدر زمان نیاز دارد؟
گاهی به دلیل استرس، ارگانی از بدن افراد دچار مشکل میشود. چون در این افراد، بیماری مزمن است، فرد باید مدتی دارودرمانی کند تا علائم حاد بدنیاش را با کمک دارو درمان کند. اما از آنجا که نشانههای فیزیولوژیک بیماریها، بهدلیل مشکلاتی در محیط زندگی فرد به وجود آمدهاند، فرد باید برای سازگاری با عوامل محیطی، درمان روانشناختی را هم آغاز کند و مدتی مشاوره بگیرد.
بیماریهای روانتنی با چه علائمی خود را نشان میدهد؟
بیماریهای روانتنی(سایکوسوماتیک) به مشکلاتی گفته میشود که با نشانههای بیماریهای بدنی شروع میشود و جسم را درگیر میکند اما منشا اصلی آنها مشکلات روانی است. بیماریهای گوارشی، ترش کردن، احساس سردرد، احساس نفخ و… از شایعترین مشکلات روانتنی در کشور ماست. بیماری که به دلیل مشکلات روانی گرفتار بیماریهای جسمی شده باشد، معمولا با تظاهرات جدی بدنی روبهرو میشود و وقتی برای بررسی مشکل به دکتر مراجعه میکند، متخصص هیچ مشکل جدی جسمیای را در او نمیتواند تشخیص دهد و درمان جسمی بیماری نمیتواند مشکلات او را برطرف کند.
بیماریهای روانتنی چه افرادی را بیشتر درگیر میکند؟
بیماریهای روانتنی در افراد 20 تا 40 سال، بیشترین رواج را دارد. ژنتیک و سابقه خانوادگی میتواند یکی از اصلیترین دلایل ابتلا به این بیماریها باشد. برای مثال در یک خانواده، اغلب افراد زمانی که مضطرب میشوند، معدهدرد میگیرند. این معدهدرد، یک بیماری خانوادگی نیست بلکه مشکل روانتنی است که در همه افراد خانواده به این شکل بروز پیدا میکند. اما در برخی موارد ناآگاهی فرد و اطرافیانش باعث درمانهای طولانیمدت و بینتیجه میشود. برای مثال یکی از بیمارانی که به من مراجعه کرد، سالها بهعنوان یک بیمار مبتلا به صرع شناخته شده بود و حتی برای این بیماری مدتها تحت درمان قرار گرفته بود. او زمانیکه دچار استرس میشد، حالتی شبیه غش پیدا میکرد، نفسنفس میزد، بدنش سست میشد و روی زمین میافتاد. همه خانواده او گمان میکردند مبتلا به صرع است و برای درمانش، حتی به بستری کردن او هم متوسل میشدند. این درحالی بود که بیمار چنین بیماریای را نداشت. گرچه او سالها برای صرع دارو خورده بود اما زمانیکه به روانپزشک مراجعه کرد، متوجه شد که غش کردن او نه نشانه صرع بلکه یک بیماری روانتنی است، یعنی با تجربه فشار روانی، بدن این فرد چنین واکنشی را از خود نشان میداد و تنها با درمان روانشناختی و روانپزشکی میشد این بیمار را از شر این حملهها راحت کرد.
گاهی کودکان هم از بروز مداوم سردردها و برخی مشکلات دیگر شکایت میکنند. آیا آنها هم درحال تجربه بیماریهای روانتنی هستند؟
این رفتار در کودکان، بیشتر از آنکه به بیماریهای روانتنی مربوط باشد در گروه تمارض جای میگیرد، یعنی کودک برای جلب توجه اطرافیانش برخی بیماریها را تقلید میکند. برای مثال مدام میگوید سردرد دارد و درحالی که چنین دردی را تجربه نمیکند، علائمش را تقلید میکند. در این کودکان دریافت نکردن توجه کافی دلیل اصلی این رفتار است و واکنش درست پدر و مادر میتواند مشکل را حل کند. گاهی هم کودک بهطور ناخودآگاه، مدل بیماریای که در یکی از بستگان دیده است را بازسازی میکند و تا جایی پیش میرود که خودش را واقعا بیمار میداند. این بازسازی هم شکل دیگری از تمارض است که در پاسخ به برخی کمبودها و بهطور ناخودآگاه شکل میگیرد.
افراد چطور میتوانند از بیماری خود مطمئن شوند؟
بیمار باید نسبت به تغییراتی که در شرایط جسمی و زندگیاش اتفاق افتاده است حساس باشد. معمولا بیماریهای روانتنی با نشانههایی همراه است؛ برای مثال فرد دچار مشکلاتی در خواب میشود، تمام روز احساس نگرانی و دلشوره دارد، زود خسته میشود و تواناییاش در انجام کارهای روزانه پایین آمده است، حافظهاش خوب عمل نمیکند و موضوعات ساده را فراموش میکند. این نشانهها تنها برخی از علائمی است که با بیماریهای روانی همراه میشود و بیمار در کنارشان، مشکلات جسمانیای را تجربه میکند که باید برای درمانشان به روانپزشک مراجعه کند. سندرم خستگی مزمن، یکی از علائم افسردگی است. ممکن است فردی که دچار این مشکل شده است، علائم دیگری را همراه با آن تجربه نکند و تنها گلایهاش، خستگی زودرس باشد. این افراد برای بازیافتن انرژیشان، اول باید مدتی دارودرمانی را تجربه کنند تا تواناییشان را تا حدودی برگردانند و بعد از آن میتوانند با رواندرمانی، مشکل اصلیای که دلیل خستگیهایشان بوده را بشناسند و آن را درمان کنند.
دلیل شیوع این بیماریها در سالهای اخیر چیست و شایع ترین بیماریهای روانتنی در کشور ما کدام است؟
استرس در جوامع بیشتر شده است به ویژه در جوامع شهری و صنعتی، مشکلات اقتصادی و بسیاری دیگر از عوامل استرسزا باعث بروز بیشتر بیماریهای روانتنی شده و افراد را آسیبپذیرتر کردهاند. شایعترین این بیماریها، مشکلات گوارشی، قلبی و مغزی هستند و علائمی مثل سردردهای شدید، سرگیجه و خالی شدن داخل سر از مواردی است که بیماران شکایت زیادی از آنها دارند.
این نشانهها را در کودکان چطور میتوان تشخیص داد؟
والدین باید نسبت به رفتارهای فرزندانشان و تغییرات رفتاری آنها کمی حساستر باشند. اگر آنها متوجه شدند که حالات فرزندشان تغییر کرده، بیقرارتر و شلوغتر شده، ناآرام است و میل به تخریبکردن اشیا در او بالا رفته، میتوانند در مورد دلایل این تغییرات و درمان آن با یک روانشناس یا روانپزشک کودک مشورت کنند. کماشتهایی و اختلال خواب که معمولا به شکل پریدن از خواب در کودکان بروز پیدا میکند را هم میتوان از نشانههایی دانست که از شروع ناراحتیهای اعصاب و روان در بچهها خبر میدهد.
چه زنگ خطرهایی باید والدین را نسبت به ابتلای فرزندشان حساستر کند؟
اگر ازدواج فامیلی باشد، ژنتیک نقش بیشتری را بازی میکند و افراد در صورت وجود چنین بیماریهایی در اعضای خانوادهشان میتوانند نسبت به مشاهده نشانههای آن حساستر باشند. از طرف دیگر، حتی در ازدواجهای غیرفامیلی، اگر هر دو طرف یا یکی از آنها پیشزمینه این مشکلات را در خود داشته باشد، والدین باید بیشتر از دیگران نگران مشاهده این نشانهها در فرزندشان باشند.
آیا ممکن است بعد از تمام شدن دوره درمان، بیماری مجددا برگردد؟
اغلب بیماریهای روانپزشکی حتی در دوره درمان و پس از آن هم، معمولا در دورهای از سال بروز پیدا میکند. در برخی از این بیماران هر سال یکبار و در برخی دیگر هرچند سال یکبار، علائم بیماری دوباره مشاهده میشود. اما برگشتن بیماری از فردی به فرد دیگر و از بیماریای به بیماری دیگر متفاوت است. اگر ما در جریان درمان، احساس کنیم که فرد مستعد برگشتن بیماری است، مقداری از داروها را برای مدتی نگه میداریم و حتی در صورت از میان رفتن علائم هم، داروها را بهطور کامل قطع نمیکنیم. بیمارانی که به اختلال دوقطبی مبتلا هستند و افرادی که بهدلیل اسکیزوفرنیا و برخی از انواع افسردگی تحت درمان بودهاند به احتمال بیشتری با برگشتن نشانهها روبهرو میشوند. به همین دلیل این افراد باید مدت طولانیتری دارو مصرف کنند و حتی زمانی که احساس میکنند بهبود پیدا کردهاند هم نباید داروها را بهطور کامل قطع کنند. اما این مسئله در همه بیماران وجود ندارد.
آیا در اغلب بیماریهای روانی و روانتنی، درمان سالها و حتی تا پایان عمر طول میکشد؟
درمان بیماریهای روانی و روانتنی در مراحل اولیه بروز بسیار آسانتر است. افرادی که زود نشانههای بیماریشان را تشخیص دهند و برای درمان اقدام کنند، اغلب در دوره کوتاهی میتوانند بیماریشان را درمان کنند و به زندگی طبیعی بازگردند.
اما متأسفانه، بسیاری از افراد در این مورد آگاهی لازم را ندارند و گاهی هم گمان میکنند که به تنهایی از پس این بیماریها برمیآیند به همین دلیل آنها بسیار دیر به متخصصان مراجعه کرده و کار را برای خود و پزشکشان دشوار میکنند.