شاید شما این کلمه را زیاد شنیده باشید و یا در مکالمات روزمره آن را در وصف دیگران به کار بردهاید که فلانی فردی خودشیفته است.خودشیفتگی به معنای عاشق خود بودن است. رفتار و احساس طبیعی این است که خود را دوست بداریم، پس عاشق خود بودن از هنجار و طبیعت خلق آدمی به دور است و یک بیماری شناخته میشود.
خودشیفتگی اصطلاحی است که اولین بار فروید آن را به کار برد. اصطلاح خودشیفتگی برای بیان حالت آنهایی به کار میرود که قدرت عشقورزی آنها به جای گرایش به سوی دیگران، به سوی خویش میباشد. این حالت بسیاری از کسانی است که نوروتیک یا سایکوتیک هستند، آنها منحصراً به خود مشغولند و باور دارند که بالاتر از دیگرانند یا دست کم مورد توجه همگان هستند.
واژه نارسیسیسم Narcissism از نام نارسیسوس، یکی از اسطورههای یونانی گرفته شده است. نارسیسوس مرد زیبایی بود که مورد توجه بسیاری از زنان بود اما او نسبت به همه آنها بی تفاوت بود و سبب اندوه آنان میشد. برای مجازات او به دلیل بیرحمیاش، وی را محکوم به آن کردند که فقط عاشق خودش باشد. یک روز هنگامی که نارسیسوس خم شده بود تا یک جرعه آب از یک برکه بنوشد، عکس خود را در آب دید و عاشق آن شد. در این لحظه بود که دریافت دیگران همان احساسی را که اینک او نسبت به خود یافته، به او داشتهاند. او نمیتوانست نگاه از تصویر خود در آب برگیرد، دچار غم عشق به خود شد و در کنار برکه از این اندوه جان داد.
1- احساس بزرگمنشی مبنی بر مهم بودن دارد
ویژگی اصلی اختلال شخصیت خودشیفته، الگوی فراگیر بزرگمنشی، نیاز به تحسین و فقدان همدلی است که از اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینههای گوناگون ظاهر میشود.
افراد مبتلا به این اختلال، یک حس بزرگمنشی مبنی بر مهم بودن دارند. آنها به طور معمول توانائیهای خود ر ابیش از اندازه برآورد میکنند و مهارتهای خود را بزرگ جلوه میدهند، اغلب مغرور و پرمدعا به نظر میرسند و با شادمانی تصور میکنند که دیگران ارزش همانندی را برای کوشش های آنان قایلند و هر گاه تمجیدی را که فکر میکنند سزاوار آنند دریافت نکنند، ممکن است شگفتزده شوند. اغلب در قضاوتهای مغرورانه از مهارتهای خود، مهارتهای دیگران را به طور ضمنی کمتر از اندازه برآورد می:نند (بیارزش کردن). آنها اغلب با خیالپردازیهای مربوط به موفقیت نامخدود، قدرت، استعداد برجسته، زیبایی یا عشق آرمانی اشتغال ذهندی دارند. آنها ممکن است درباره تخسین و امتیازی که مدتهاست ((به تاخیر افتاده))، اشتغال ذهنی داشته باشند . خودشان را به گونهای دلخواه با افراد مشهور یا ممتاز مقایسه کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معتقدند که برتر، استثنای یا بیهمتا هستند و از دیگران انتظار دارند که آنها را به همین صورت در نظر بگیرند. ممکن است احساس کنند که تنها افراد استثنایی و یا از طبقه اجتماعی بالا میتوانند آنها را درک کنند و فقط باید با اننگونه اشخاص ارتباط داشته باشندو ممکن است ویژگیهایی چون ((بیهمتا))، ((کامل)) و یا ((سرآمد)) را به اشخاصی که با آنها ارتباط دارند، نسبت دهند. افراد مبتلا به این اختلال معتقدند که نیازهایشان استثنایی و فراسوی بینش افراد معمولی است. عزت نفس این افراد با نسبت دادن ارزش آرمانی به کسانی که با آنها در رابطه هستند، افزایش مییابد (یعنی بازتاب آیینهوار از خودشان). آنها احتمالاً در ارتباط داشتن با اشخاص ((سطح بالا)) (دکتر، وکیل، آرایشگر، استاد) و به عضویت در آمدن در ((بهترین)) موسسات پافشاری میکنند ولی ممکن است برای اعتبار افرادی که آنها را مایوس میکنند، ارزشی قایل نشوند.
آسیبپذیری عزت نفس افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته باعث میشود که آنها نسبت به ((آسیب)) ناشی از انتقاد یا شکست خیلی حساس باشند. اگرچه آنها ممکن است ظاهراً این حساسیت را نشان ندهند، ولی انتقاد باعث میشود که آنها احساس پستی،سرافکندگی، پوچی و تهی بودن نمایند. آنها ممکن است به این بیاعتنایی با تکبر، خشم و نافرمانی واکنش نشان دهند. چنین تجربههایی اغلب به انزوای اجتماعی یا ظاهری متواضغ میانجامد که بزرگمنشی آنها را پنهان کرده و یا آن را محافظت میکند. در این افراد روابط بین فردی معمولاً به علت مشکلات ناشی از احساس محق بودن، نیاز به تحسین و عدم توجه نسبی به حساسیتهای دیگران، آسیب میبیند. اگرچه ابراز جاهطلبی تکبر آمیز و گستاخی زیاد ممکن است به پیشرفت زیاد منجر گردد، ولی عملکرد فرد به علت عدم تحمل انتقاد یا شکست مختل میشود. گاهی کارکرد شغلی پائین میاید و به صورت عدم اشتیاق فرد برای خطر کردن در موقعیتهای رقابتی یا سایر موقعیتهایی که در آنها امکان شکست وجود دارد، ظاهر میشود. احساسهای مستمر شرم و سرافکندگی همراه با انتقاد از خود ممکن است با انزوای اجتماعی، خلق افسرده و اختلال افسردگی عمده یا افسردهخویی در ارتباط باشند. برعکس آن، دورههای پایدار بزرگمنشی ممکن است با خلق هیپومنیک در ارتباط باشند. اختلال شخصیت خودشیفته همچنین با بیاشتهایی عصبی و اختلالهای مرتبط با مواد (بهویژه مرتبط با کوکائین) همراه است. اختلالهای شخصیت نمایشی،مرزی، ضذ اجتماعی و پارانویایی ممکن است با اختلال شخصیت خودشیفته همراه باشند.
امکان دارد سایر اختلالهای شخصیت با اختلال شخصیت خودشیفته اشتباه گرفته شوند، زیرا ویژگیهای مشترک عینی دارند. بنابراین، تمایز میان این اختلالها بر مبنای تفاوت در ویژگیهای باز آنها مهم است. باوجود این، اگر فردی دارای دستهای از ویژگیهای شخصیتی باشد که علاوه بر اختلال شخصیت خودشیفته، با ملکاهای یک یا چند اختلال شخصیت دیگر نیز مطابقت کنند، تمام تشخیصها را میتوان مطرح کرد. بزرگمنشی مفیدترین ویژگی در تمایز اختلال شخصیت خود شیفته از اختلالهای شخصیت نمایشی، ضداجتماعی و مرزی است که سبتها تعاملی آن[ا به ترتیب عشوهگری، بیرحمی و نیازمندی است. همچنین ثبات نسبی خودانگاره به اندازه فقدان نسبی خود تخریبی، نکانشگری و نگرانیهای مربوط به طرد یا رهاشدگی، در تمایز اختلال شخصیت خودشیفته از اختلا شخصیت مرزی سودمند است. افتخار افراطی به پیشرفتها فقدان نسبی ابراز هیجانی و اهانت به حساسیتهای دیگران در تمایز اختلا شخصیت خودشیفته از اختلال شخصیت نمایشی کمک میکند.
افراد مبتلا به اختلالهای شخصیت خودشیفته و ضداجتماعی از نظر گرایش به یکدندگی، چربزبانی، سطحی بودن، استثمارگری و ناهمدلی شیبه هم هستند. با وجود این، اختلال شخصیت خود شیفته لزوماً شامل ویژگیهای تکانشگری، پرخاشگری و فریبکاری نیست.
باید توجه داشت که کسانی که به این اختلال دچار هستند به ندرت به دنبال درمان خویش میروند. این افراد معمولاً با توصیه و تشویق افراد خانواده و یا به منظور درمان عوارض ناشی از این اختلال، درمان را شروع می کنند.